[ad_1]

حل مشکل

اعتبار: دامنه عمومی Pixabay/CC0

چه کسی این وسوسه را نداشته است که یک کتابچه راهنمای طولانی را در سطل زباله پرت کند، یا به جای درخواست مسیر، رانندگی کند؟ از این گذشته، پیروی از دستورالعمل‌ها اغلب خسته‌کننده است، و ما می‌توانیم به تنهایی آن را بفهمیم… یا می‌توانیم؟ مطالعه ای که امروز (19 مه) در مجله علمی منتشر شد طبیعت رفتار انسان نظریه های رایج در مورد ظرفیت ما برای حل مشکلات پیچیده و چگونگی تأثیر برخی اختلالات روانی بر آن را به چالش می کشد.

Albino Oliveira-Maia، نویسنده ارشد این مطالعه، سرپرست واحد نوروسیکیاتری در بنیاد Champalimaud در پرتغال، گفت: «به نظر می‌رسد بیمارانی که از اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) رنج می‌برند با ایجاد استراتژی‌های پیچیده حل مسئله مشکل دارند. با این حال، رویکرد تجربی جدید ما شواهد قوی علیه این نظریه ارائه می دهد.

دو راه برای حل یک مشکل

تیم Oliveira-Maia این یافته را هنگام بررسی چگونگی تفاوت افراد سالم و بیماران مبتلا به OCD در روش حل مشکلات به دست آورد. Oliveira-Maia توضیح داد: «به طور کلی، افراد از ترکیب دو استراتژی مکمل استفاده می کنند که به عنوان رویکردهای بدون مدل و مبتنی بر مدل شناخته می شود. “در حالی که افراد سالم از هر دو استراتژی به طور انعطاف پذیر استفاده می کنند، بیماران مبتلا به OCD تمایل دارند رویکرد بدون مدل را اعمال کنند.”

استراتژی بدون مدل نسبتا ساده است و در محیط های پایدار به خوبی کار می کند. به عنوان مثال، سناریوی زیر را تصور کنید: شما هر روز صبح در راه رفتن به محل کار، بیرون از خانه صبحانه می خورید. دو کافی شاپ در مسیر شما وجود دارد: The Bean و Aroma. از آنجایی که باید زودتر سر کار باشید، با گذشت زمان، متوجه می‌شوید که آروما معمولاً غذای اصلی صبحانه شما – کروسان‌های تازه – را قبل از مغازه دیگر تحویل می‌دهد. بنابراین، با پیروی از رویکرد بدون مدل، معمولاً ابتدا به Aroma می‌روید، و تنها زمانی که کروسانت ندارد، به The Bean می‌روید.

با این حال، اگر عرضه‌کننده کروسانت دو نفر تحویل‌دهنده را که مسیرهای مخالف را دنبال می‌کردند، استخدام کند، رویکرد بدون مدل خیلی خوب کار نخواهد کرد. در هفته‌هایی که اولین تحویل‌دهنده در حال انجام وظیفه است، The Bean کروسانت‌ها را زودتر دریافت می‌کند. اما اگر تحویل‌دهنده دوم در آن هفته کار کند، آروما ابتدا آنها را دریافت می‌کند.

اگر می‌توانستید این مدل را کشف کنید – که در دسترس بودن کروسانت بستگی به این دارد که کدام تحویل‌دهنده آن هفته کار می‌کند – از سفرهای غیرضروری صرفه‌جویی می‌کنید. بنابراین حتی اگر The Bean برای هفته‌ها کروسان‌های روشن و زودرس می‌خورد، در اولین دوشنبه که اینطور نیست، بلافاصله متوجه خواهید شد که آروما این هفته انتخاب مطمئن‌تری است.

Oliveira-Maia می‌گوید: «اگرچه استراتژی مبتنی بر مدل از نظر محاسباتی سنگین‌تر است، به‌ویژه زمانی که شما هنوز در حال بررسی اتفاقات هستید، برای بهینه‌سازی اقدامات شما در شرایط پیچیده مانند موردی که در این مثال وجود دارد، مؤثرتر است».

تغییر قوانین بازی

به گفته Oliveira-Maia، مطالعات علمی که این استراتژی‌ها را ارزیابی می‌کنند، به طور معمول از پازلی به نام وظیفه دو مرحله‌ای استفاده می‌کنند که شبیه به سناریوی دوم و پیچیده‌تر است.

“این مطالعات نشان داده است که افراد سالم از ترکیبی از استراتژی ساده‌تر بدون مدل با استراتژی پیچیده‌تر مبتنی بر مدل در هنگام حل این نوع کارها استفاده می‌کنند. در مقابل، بیماران مبتلا به OCD تمایل دارند استراتژی کمتر کارآمدتری را دنبال کنند. اولیویرا مایا توضیح داد که دلیل این امر این است که بیماران مبتلا به وسواس فکری وسواسی (OCD) به شدت عادت دارند و بنابراین تمایل به تکرار اقدامات دارند حتی اگر هدف مفیدی نداشته باشند.

اگرچه این نتیجه‌گیری ساده و ثابت به نظر می‌رسد، اما نکته‌ای وجود دارد. از آنجایی که وظایف مورد استفاده در این مطالعات معمولاً بسیار پیچیده هستند، آزمودنی‌ها همیشه قبل از شروع، توضیح کاملی از مدل دریافت می‌کنند. با این حال، هیچ‌کس تأثیر این دستورالعمل‌های پیشگیرانه – به‌ویژه فقدان آن‌ها- را بر استراتژی حل مسئله آزمودنی‌ها به‌طور دقیق آزمایش نکرده بود.

تیم Oliveira-Maia برای اینکه بفهمند مردم با آزمایش رایگان چگونه عمل می کنند، با توماس آکام، عصب شناس در حال حاضر در دانشگاه آکسفورد که اخیراً یک کار دو مرحله ای را برای موش ها ایجاد کرده بود، همکاری کردند.

“از آنجایی که شما نمی توانید به صورت شفاهی به موش ها آموزش دهید، توماس کاری را ایجاد کرد که به اندازه کافی ساده بود تا حیوانات بتوانند مدل را از طریق آزمون و خطا رمزگشایی کنند. در مقاله تحقیقاتی خود که در مجله منتشر شده است. نورون کمی بیش از یک سال پیش، توماس نشان داد که موش ها واقعا قادر به شکستن پازل هستند. بنابراین ما تصمیم گرفتیم این وظیفه را برای انسان ها تنظیم کنیم و آزمایش کنیم که آیا افراد به طور طبیعی یک استراتژی مبتنی بر مدل را همانطور که معمولاً فرض می شود اتخاذ می کنند یا خیر.”

نتایج این آزمایش محققان را غافلگیر کرد. “حتی با تجربه گسترده در این کار، تنها اقلیت کوچکی از گروه 200 نفری یک استراتژی مبتنی بر مدل را توسعه دادند. این با توجه به سادگی نسبی کار قابل توجه است و نشان می دهد که انسان ها به طور شگفت انگیزی در یادگیری مدل های علّی تنها از تجربه ضعیف هستند. کاسترو رودریگز خاطرنشان کرد.

بیماران OCD با افراد سالم مطابقت دارند

در پایان جلسه سوم، محققان افراد را به دو گروه تقسیم کردند. یک گروه توضیحات کاملی از نحوه عملکرد پازل دریافت کردند، در حالی که گروه دیگر این کار را نکردند. سپس، محققان چهارمین و آخرین جلسه را برای آزمایش تأثیر دریافت دستورالعمل بر رویکرد حل مسئله آزمودنی‌ها برگزار کردند.

تفاوت بین دو گروه واضح بود: تقریباً همه آزمودنی‌های گروه «توضیحات» – هم داوطلبان سالم و هم بیماران OCD – یک استراتژی مبتنی بر مدل را اتخاذ کردند. از سوی دیگر، اکثر آزمودنی‌های گروه دیگر با رویکرد بدون مدل ادامه دادند.

آنا مایا، دانشجوی دکترا که در این مطالعه شرکت کرد، گفت: «این نتایج شگفت‌انگیز بود. آنها نه تنها نشان دادند که توضیح بیشتر از آنچه قبلا تصور می شد نقش دارد، بلکه با توجه به مجموعه شرایط مناسب، بیماران مبتلا به OCD در واقع به اندازه افراد سالم قادر به حل بهینه یک کار دو مرحله ای هستند.

دلیل عدم تطابق نتایج بین این مطالعه با مطالعات قبلی چیست؟ به گفته نویسندگان، چندین توضیح ممکن وجود دارد. اولین مورد این است که کار نسبتاً ساده بود و دستورالعمل ها نیز همینطور. اولیویرا مایا توضیح داد: “از آنجایی که کارهای کلاسیک دو مرحله ای بسیار پیچیده هستند، توضیحات نیز بسیار پیچیده هستند. بنابراین می توانید تصور کنید که فردی که به شدت بیمار و مضطرب است، پردازش این نوع اطلاعات را دشوارتر خواهد داشت.”

فرضیه جالب دیگر این است که شروع با آزمایش آزاد تفاوت ایجاد می کند. آیا این امکان وجود دارد که سه جلسه بدون راهنمایی، بیماران را برای توضیح مؤثر آماده کند؟

ما مستقیماً این سؤال را در این مطالعه آزمایش نکردیم، اما نکاتی وجود دارد که ممکن است چنین بوده باشد. اگر مطالعات آینده این فرضیه را تأیید کند، حتی ممکن است به توسعه درمان‌های روان درمانی و رفتاری جدید برای بیماران مبتلا به OCD منجر شود. و شاید سایر اختلالات سلامت روان نیز همینطور.” کاسترو رودریگز پیشنهاد کرد.

مراحل بعدی

این تیم به کاوش خود در این موضوع از طریق چندین مسیر ادامه می دهد. “در این پروژه، ما همچنین داده‌های تصویربرداری از افراد در حال انجام کار را در داخل یک اسکنر MRI جمع‌آوری کرده‌ایم. بنابراین سریع‌ترین پیگیری ما جستجوی همبستگی‌های عصبی مرتبط با انتقال از یک استراتژی به استراتژی دیگر پس از دریافت یک استراتژی است. کاسترو رودریگز گفت.

Bernardo Barahona-Corrêa، یکی از نویسندگان، روانپزشک بنیاد Champalimaud، اضافه کرد: “کار پدرو تا حدی در تلاش بزرگتر آزمایشگاه – پروژه Neurocomp ثبت شده است.” “این پروژه که من با آلبینو هدایت می‌کنم، بسیاری از جنبه‌های OCD را بررسی می‌کند، به ویژه بر روی ناحیه‌ای از مغز به نام قشر اوربیتوفرونتال تمرکز می‌کند. ما معتقدیم که این منطقه هم برای تظاهرات اصلی این اختلال و هم برای کسب مدل‌ها حیاتی است. مبتنی بر کنترل عمل در کارهایی مانند آنچه در این آزمایش استفاده کردیم.”

اولیویرا مایا خاطرنشان کرد: در نهایت، این نتایج اهمیت توضیحات صریح در یادگیری را برجسته می کند. او با بازیگوشی اضافه کرد: “به نظر می رسد که اکتشاف رایگان خالص ممکن است کارآمدترین مسیر برای به دست آوردن دانش جدید نباشد. در واقع، من شروع به صحبت با بچه هایم در این مورد کرده ام.” ”


تعیین چگونگی پیش‌بینی مغز پیامدهای انتخاب‌ها


اطلاعات بیشتر:
آلبینو اولیویرا-مایا، دانش صریح از ساختار وظیفه، تعیین کننده اولیه کنش مبتنی بر مدل انسانی است. طبیعت رفتار انسان (2022). DOI: 10.1038/s41562-022-01346-2. www.nature.com/articles/s41562-022-01346-2

ارائه شده توسط Champalimaud Center for the Unknown

نقل قول: چقدر در یافتن راه حل های بهینه برای مسائل پیچیده خوب هستیم؟ افراد ممکن است آنطور که عموماً تصور می شود مناسب نباشند (2022، 19 مه) بازیابی شده در 19 مه 2022 از https://medicalxpress.com/news/2022-05-good-optimal-solutions-complex-problems.html

این برگه یا سند یا نوشته تحت پوشش قانون کپی رایت است. به غیر از هرگونه معامله منصفانه به منظور مطالعه یا تحقیق خصوصی، هیچ بخشی بدون اجازه کتبی قابل تکثیر نیست. محتوای مذکور فقط به هدف اطلاع رسانی ایجاد شده است.



[ad_2]