[ad_1]
جیاسیکا کورنول در هنگام زایمان ساکت بود. در حین زایمان دوقلوهایش با فورسپس و ونتوز خونریزی کرد و دکتری که دست آنها را برای برداشتن جفتش در رحم او فرو برد، جانش را نجات داد. یکی از پسران او به سرعت به بخش مراقبت های ویژه نوزادان منتقل شد. او در یادداشت های تولد، خاطرات خود از بهبودی از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) که به آن مبتلا شد، می نویسد: “من نمی توانستم صحبت کنم.” “اصلاً نتوانستم چیزی بگویم.”
کورنول اکنون می داند که در طول زایمان وارد یک حالت تجزیه ای شده است. من تقریباً از همان لحظه ای که زایمان کردم شروع به جدایی کردم و بسیاری از ماماها درباره اینکه چقدر ساکت بودم نظر دادند. او به من می گوید که چگونه درد را به خوبی تحمل کردم. کتاب او، روایتی شاعرانه و درونی از سفر او به سمت تشخیص و درمان، و یک کیفرخواست اهانتآمیز از فقدان دانش و تحقیق در مورد آسیبهای ناشی از تولد، در ابتدا قرار بود «جایی که هیچ کلمهای» نامیده شود.
من از زمانی که به دنیا آمدم خیلی به کلمات و زبان فکر می کردم، اینکه چگونه ارتباط خوب می تواند یک فرد را از آسیب دیدن نجات دهد. متخصصان سلامت روان به من می گویند که اغلب زمانی است که بیماران (و شرکای تولدشان) احساس می کنند که ارتباط ضعیفی داشته است، وقتی نمی دانند چه اتفاقی برای آنها یا بدنشان می افتد، علائم PTSD می تواند ایجاد شود. “ترس شدید یکی از دلایل اصلی PTSD است، و بنابراین، اگر او احساس کند که همه چیز خارج از کنترل است، هیچ کس به او نمی گوید که چه اتفاقی دارد می افتد، کسی به او گوش نمی دهد، همه اینها در کنار هم می تواند باعث PTSD شود. دکتر کیم توماس از انجمن تروما هنگام تولد می گوید. بسیاری از زنان می گویند “فکر می کردم کودکم در شرف مرگ است” یا فکر می کنند که در شرف مرگ هستند، اما به نظر می رسد هیچ یک از کارکنان بیمارستان از این موضوع آگاه نیستند.”
بر اساس یک مطالعه، هر سوم زن تجربه زایمان خود را به عنوان آسیب زا توصیف می کند، اما تا همین اواخر، زایمان به عنوان رویدادی که می تواند باعث PTSD شود در نظر گرفته نمی شد. طبیعی بود طبیعی بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی 3، PTSD نتیجه رویدادهایی بود که «به طور کلی خارج از محدوده تجربه معمول انسانی بودند». این تنها در سال 2013 حذف شد، و زایمان هنوز به صراحت به عنوان یک عامل استرس زا بالقوه ذکر نشده است، اگرچه کارشناسان در نهایت توافق دارند که می تواند باشد.
با این وجود، ترومای هنگام تولد اغلب به اشتباه به عنوان افسردگی پس از زایمان تشخیص داده می شود. دو سال طول کشید تا کورنول تشخیص دهد که او به افسردگی پس از زایمان مبتلا است، و دوباره، جایی که باید زبان وجود داشت، به جای آن غیبت وجود داشت. ترومای هنگام تولد و حاملگی به سادگی در چک لیست “رویدادهای زندگی” که به او داده شده بود گنجانده نشد. او متوجه شد که آیا “فقدان مقوله های آسیب زا مربوط به مادری تصادفی، نادیده گرفته شده یا حذف عمدی بوده است – یا اینکه تحقیقات هنوز به نتیجه نرسیده است”.
تماشای کورنول، که یک دوست صمیمی است، در تلاش برای بیان این تجربیات در قالب کلمات، حیرت انگیز بوده است. او در این مورد تنها نیست. گاهی اوقات چندین شراب کاهش می یابد، تقریباً به سبک یک روال معمولی گفته می شود. در زمانهای دیگر تقریباً به طور اتفاقی به آن اشاره میشود، مانند موقعیتی که زنی در یک کافه قهوهای به من داد و به کودک در زمین بازی روبرو اشاره کرد. او گفت: “من فقط یکی دارم، زیرا آنها بعد از آن رحم مرا بیرون آوردند.”
یافتن کلمات، ساختن یک روایت، چیزی است که به پردازش کمک می کند. من انبوهی از ایمیلها را از زنان مبتلا به تروما هنگام تولد دریافت کردهام که اغلب حسابهای مفصل و طولانی با استفاده از اصطلاحات پزشکی استفاده میکنند. اینها زنانی هستند که خواسته اند یادداشت های خود را ببینند تا بتوانند بفهمند چه اتفاقی برای آنها افتاده است یا در جلسات توجیهی شرکت کرده اند. همیشه، سؤالات یکسان است: “چرا به من گوش ندادند؟” “چرا هیچ کس به من نگفت چه اتفاقی دارد می افتد؟” “چرا درخواست های من برای تسکین درد نادیده گرفته شد؟” (درخواست تسکین درد و عدم اعطای آن یک موضوع تکراری است). “چرا این کار بدون رضایت با من انجام شد؟”
گاهی اوقات نقص های جدی در مراقبت وجود دارد، اما اغلب به نظر می رسد که یک تولد آسیب زا با چنین شکاف های ارتباطی مشخص می شود. کورنول تاکید میکند که افزایش آگاهی از آسیبهای ناشی از تولد به معنای شیطانسازی متخصصان پزشکی بیش از حد کار نیست، بلکه تلاش برای بهبود تجربه زایمان برای بیماران آینده است تا مجبور نباشیم این داستانها را بارها و بارها بشنویم. وارد شدن به یک حالت تجزیه ای، همانطور که او انجام داد، نشانه ای از PTSD آینده است، همانطور که آسیب های قبلی مانند خشونت جنسی. او فکر می کند که آموزش برای کمک به پزشکان و ماماها برای شناسایی زنانی که به طور غیرمعمول در هنگام زایمان ساکت هستند، به طوری که در صورت جدا شدن از همدیگر بتوان به آنها کمک کرد تا آنها را زمین گیر کنند، می تواند یک پیشرفت مثبت باشد. توماس مطالعهای را برجسته میکند که در آن زنانی که بسیار آسیبپذیر بودند، برچسب «هشدار روانشناسی» را روی یادداشتهای تولد خود قرار دادند تا کارکنان پزشکی را از نگرانیهای مربوط به سلامت روان آگاه کنند، با موفقیت بزرگ. کارکنان را می توان در مهارت های گوش دادن آموزش داد و متخصصان بیشتری برای آموزش به آنها مراجعه کرده اند.
من هنوز دارم راهم را از طریق داستان های تولدی که برایم فرستاده اند باز می کنم. هر کدام منحصر به فرد هستند، اما برخی از جملات وجود دارد که می تواند در مورد همه زنانی که می نویسند صدق کند، مانند این از مادر سه فرزندی که تقریباً در حین زایمان جان خود را از دست داد و اکنون با مشکلات سلامتی مادام العمر زندگی می کند: “مهمترین چیزی که من را بیش از همه ناراحت می کند. این است که من صدایی نداشتم به من گوش ندادند و به من نشنیدند.»
چه کار می کند
من از سازندگان گوسفند رویایی اوان، گوسفند کارتونی نوازشگری که قرمز می درخشد و صداهای رحمی پخش می کند (بله، واقعاً) به شدت سپاسگزارم که به پسرم کمک کردند تا از آنجا دور شود. میلیون ها فروخته شده است و می توانم دلیل آن را درک کنم، زیرا به نظر می رسد اثرات خواب آور معجزه آسایی دارد. من قبلاً آن را به چندین دوست توصیه کرده ام.
چیزی که نیست
من می خواهم از هر کسی که مجبور شده است شاهد یکی از “پونامی های” عمومی اخیر پسرم باشد عذرخواهی کنم. افسوس که کمی دیر متوجه شدیم که باید سایز پوشکمان را بالا ببریم.
آیا نظری در مورد موضوعات مطرح شده در این مقاله دارید؟ اگر می خواهید نامه ای تا 300 کلمه ارسال کنید تا برای انتشار در نظر گرفته شود، آن را برای ما به آدرس guardian.letters@theguardian.com ایمیل کنید.
[ad_2]