[ad_1]

آحداقل 200 نوزاد متولد شده در تراست NHS Shrewsbury و Telford اگر مراقبت از آنها بهتر بود می توانستند زنده بمانند، از جمله 131 نوزاد مرده و 70 نوزاد که بلافاصله پس از تولد فوت کردند. 9 مادر نیز به دلیل مرگ قابل اجتناب جان خود را از دست دادند. مادام‌العمر در نتیجه مراقبت‌های بد زایمانی به‌طور تکان‌دهنده به سرقت رفتند. بسیاری دیگر با ناتوانی های عمیق مادام العمر باقی ماندند، والدین آنها در برابر شانس برای مراقبت و حمایتی که تا پایان عمر به آن نیاز دارند مبارزه می کنند. تحقیقات Ockenden که هفته گذشته منتشر شد، نشان داد که، علیرغم اینکه نوزادان دچار شکستگی‌های مرگبار شده‌اند که به زور از مادرشان بیرون آورده می‌شوند و پزشکان زنان را ساعت‌ها در حال فریاد کشیدن می‌کشند، ماماها و پزشکان مادران را مسئول مرگ و جراحات ناشی از آن می‌دانند. نوزادان آنها

به اندازه کافی غم انگیز است که یک نوزاد در نتیجه شکست های بالینی جان خود را از دست داد. اما کاملاً نابخشودنی است که بارها و بارها و بارها این اتفاق افتاد، در حالی که والدین ناامید و غمگین بیش از یک دهه را صرف مبارزه با سیستم برای حقیقت کردند.

از یکی از بدترین رسوایی های NHS، که از دهه 1970 تا امروز را در بر می گیرد، چیزهای زیادی برای حذف وجود دارد. من در مورد اینکه چرا مراقبت های زایمان به ویژه در برابر چنین فرهنگ های وحشتناک آسیب پذیر بوده است، با تحقیقات در مورد مرگ نوزادان در چندین مرکز دیگر NHS، نوشته ام. زنان نه تنها زمانی که می گویند درد دارند کمتر باور می شود، بلکه ایدئولوژی «تولد طبیعی» که برخی از بخش های حرفه مامایی را تحت تاثیر قرار داده است – این تصور غلط که زایمان طبیعی «طبیعی» غیرپزشکی همیشه بهترین است. همراه با این تصور که خطر زایمان فقط یک صلیب برای زنان نیست، بلکه چیزی است که آنها باید بدون شکایت از آن استقبال کنند، خدمات زایمان را به ویژه در معرض خطر بیهوده شدن زندگی قرار داده است.

اما تحلیل نمی تواند در همین جا متوقف شود. موارد مشترک بسیار زیادی با سایر نمونه‌های سهل انگاری سیستمیک در مراقبت‌های بهداشتی وجود دارد، مانند رسوایی کارکنان میانی، که در آن بیماران با استانداردهای وحشتناک مراقبتی در دهه 2000 و دورتر از آن در بخش‌های دیگر بخش دولتی تحمیل شدند. مردمی که دولت با آنها به طرز وحشتناکی رفتار می‌کند و نمی‌توانند پاسخی در مورد آنچه برایشان اتفاق افتاده است دریافت کنند، چه رسد به این که تضمین کند این اتفاق برای دیگران تکرار نخواهد شد، باید زندگی خود را وقف اثبات حقیقت کنند یا آن را رها کنند. از بهداشت گرفته تا آموزش گرفته تا پلیس، رهبری ضعیف و فرهنگ‌های بد هرچه بیشتر خود را تقویت می‌کنند، زیرا افشاگران مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند و حرفه‌ای‌های خوب از آنها پیروی می‌کنند.

پاسخ سیاسی همیشه «دیگر هرگز» است، اما این یک نقطه کور برای هر دو طرف طیف سیاسی است، زیرا این تجربیات با هیچ روایت سیاسی بزرگی مطابقت ندارند. وسواس حق در مورد حذف ضایعات و بهبود کارایی در خدمات عمومی؛ برای چپ، داستان اغلب متوقف می شود و با سؤال منابع شروع می شود.

البته پول بیشتر حیاتی است. کسانی هستند که روایت مضحکی را مطرح می کنند که می گویند ما بیش از حد برای مراقبت های بهداشتی خود هزینه می کنیم، علیرغم این واقعیت که در دهه گذشته نسبت به کشورهای مشابهی مانند آلمان و فرانسه به طور قابل توجهی کمتر برای هر نفر سرمایه گذاری کرده ایم. ما در واقع خیلی کم خرج می کنیم و NHS را کم کار می کنیم و تجهیزات به روزی را که برای ارائه مراقبت های واقعی در سطح جهانی نیاز دارد، بی نیاز می کنیم.

اما بسیاری از این مرگ و میر نوزادان – و رسوایی کارکنان میانی – در طول رونق بودجه کارگر اتفاق افتاد. برای چپ آسان است که قانون تنبل راست را که «بخش عمومی بد، بخش خصوصی خوب است» کنار بگذارد. نمونه‌های فراوانی از مواردی است که به طرز وحشتناکی و به‌طور سیستمی اشتباه شده است، مانند شرکت‌های سهام خصوصی که از ارائه مراقبت‌های غیراستاندارد به برخی از آسیب‌پذیرترین کودکان سود زیادی به جیب می‌زنند. اما شکست‌های بی‌شماری بخش عمومی نشان می‌دهد که وارونگی این دکترین توسط چپ‌ها می‌تواند به همان اندازه نادرست باشد.

کسانی که در سمت چپ هستند که «بخش عمومی» را با «خوب» یکی می‌دانند، در تحلیل خود از قدرت اشتباه می‌کنند: آن‌ها آن را با سود خصوصی یکی می‌دانند و آن را رها می‌کنند. اما حقیقت این است که پرستاران، پزشکان، معلمان و افسران پلیس می‌توانند قدرت بسیار زیادی بر زندگی مردم داشته باشند، اغلب با تأثیرات مثبت، اما گاهی اوقات با پیامدهای وحشتناک. فقط از بازماندگان سوء استفاده جنسی از کودکان در روترهام بپرسید، جایی که تعصبات و شکست های پلیس – افسران پلیس معتقد بودند که کودکان 11 ساله می توانند سه برابر سن خود با مردان رابطه جنسی توافقی داشته باشند – آزارگران باندی خود را برای شکنجه دختران طبقه کارگر آزاد گذاشتند. آن افسران معتقد نبودند که شایسته حمایت از دخترانشان باشند. یا مردان جوان سیاهپوست بارها و بارها بدون هیچ دلیل موجهی توسط پلیس متروپولیتن توقف کردند و جستجو کردند. یا بزرگسالان در دوران کودکی به دلیل تحصیلات وحشتناک دولتی که در دهه های 1970 و 80 دریافت کردند، شکست خوردند، زمانی که تعصب نرم ناشی از کم توقعات در بسیاری از مدارس موج می زد.

این بینش در قلب یک رشته اصلاحات خدمات عمومی کارگری بود: پول بیشتر، اما همچنین پاسخگویی بیشتر. مطمئناً، اهداف صریح بودند، بنابراین با عواقب ناخواسته همراه بود، سیستم های بازرسی به هم ریخته و نیاز به بهبود داشتند. این که حتی بررسی‌ها در مورد کارکنان میانی و شروزبری و تلفورد – محافظه‌کاران، نه کارگر، وزرای بهداشت بودند که در نهایت به آنها دستور دادند – نشان می‌دهد که این دستور کار اصلاحات چقدر ناقص بوده است. اما این بینش درست تقویت شد: ساده لوحی در فرض اینکه منافع جمعی متخصصان بخش دولتی همیشه با بیماران یا دانش آموزان همسو باشد. نگاهی بیندازید که انجمن پزشکی بریتانیا اعتماد عمومی به توصیه‌های ایمونولوژیست متخصص (در حال حاضر تایید شده) در مورد شکاف بین دوزهای واکسن کووید را به دلیل درخواست‌های اعضای خود تضعیف می‌کند، یا موضع اتحادیه ملی آموزش به نفع لغو کلی بازرسی‌های Ofsted و جداول لیگ. (دو بازرسی که من به‌عنوان مدیر سابق مدرسه تجربه کردم برعکس سرگرمی بود، اما جزئی از سیستم مدرسه بود که کودکان را در اولویت قرار می‌دهد.)

حقیقت این است که سیاستمداران از همه اقشار تأکید بیش از حد بر اصلاحات ساختاری – صرف مبالغ هنگفت برای سازماندهی مجدد از بالا به پایین سیستم های بهداشت و آموزش – به جای به چالش کشیدن تنها چیزی که به نظر می رسد مؤسسات شکست خورده بسیار خوب هستند، داشته اند. در: بستن صفوف و محافظت از خود. هیچ راه میانبر آسانی برای «دیگر هرگز» وجود ندارد. این شامل کار سخت و غیر جذاب بهبود رهبری و فرهنگ در بدترین بخش‌های بخش عمومی، از خدمات خطرناک زایمان گرفته تا نیروهای پلیس فاسد است. و هرگز فراموش نكنيم كه قدرت بدون پاسخگويي باعث فساد افراد خاص و در نتيجه موسسات مي شود. عمومی یا خصوصی: هیچ جا مصون نیست.

سونیا سودا ستون نویس آبزرور است

[ad_2]