یک مطالعه جدید در مورد الگوهای فعالیت مغز در افرادی که یک کار حافظه را انجام می دهند نشان می دهد که نحوه استنباط ما – یافتن ارتباطات پنهان بین تجربیات مختلف – با افزایش سن به طرز چشمگیری تغییر می کند. یافته های این مطالعه ممکن است روزی به استراتژی های یادگیری شخصی بر اساس رشد شناختی و مغز فرد منجر شود.
محققان دریافتند که در حالی که بزرگسالان با استنباطهایی که قبلاً در آنها ساخته شده است، خاطرات یکپارچه میسازند، کودکان و نوجوانان خاطرات جداگانهای ایجاد میکنند که بعداً آنها را برای استنباط در پرواز مقایسه میکنند.
آلیسون پرستون، استاد علوم اعصاب و روانشناسی و نویسنده ارشد این مطالعه که امروز در ژورنال منتشر شد، میگوید: «نحوه ساختار دانش بزرگسالان لزوماً برای کودکان بهینه نیست، زیرا استراتژیهای بزرگسالان ممکن است به ماشینهای مغزی نیاز داشته باشد که در کودکان کاملاً بالغ نباشد. طبیعت رفتار انسان. او این مطالعه را با نویسنده اول مارگارت شلیتینگ، که قبلاً دانشجوی دکترا در آزمایشگاه پرستون بود و در حال حاضر استادیار روانشناسی در دانشگاه تورنتو بود، رهبری کرد.
برای درک تمایز بین نحوه استنباط بزرگسالان و کودکان، بازدید از یک مرکز مراقبت روزانه را تصور کنید. صبح، کودکی را میبینید که با یک بزرگسال وارد میشود، اما بعدازظهر آن کودک با یک بزرگسال دیگر میرود. ممکن است استنباط کنید که دو بزرگتر والدین کودک هستند و یک زوج هستند، و خاطره دوم شما هم شامل دومین نفری است که دیدید و هم اطلاعاتی از تجربیات قبلیتان به منظور استنباط در مورد چگونگی این دو بزرگسال – شما در واقع با هم ندیدید – ممکن است به یکدیگر مربوط باشند.
این مطالعه جدید نشان میدهد که کودکی که تجربیات مشابهی دارد، احتمالاً همان نوع استنباط را که یک بزرگسال در تجربه دوم انجام میدهد، نخواهد داشت. این دو حافظه کمتر به هم متصل هستند. اگر از فرزندتان بخواهید استنباط کند که والدین آن کودک چه کسانی هستند، فرزند شما همچنان می تواند این کار را انجام دهد. او فقط باید دو خاطره متمایز را بازیابی کند و سپس در مورد اینکه چگونه هر بزرگسال ممکن است با هم مرتبط باشد استدلال کند.
به گفته محققان، ماشینهای عصبی کودکان و بزرگسالان متفاوت است و استراتژیای که کودکان استفاده میکنند ممکن است برای نحوه سیمکشی مغز آنها قبل از بلوغ کامل سیستمهای حافظه کلیدی در هیپوکامپ و قشر جلوی پیشانی بهینه باشد. این تفاوت می تواند کودکان را از یادآوری خاطرات گذشته در طول یادگیری جدید باز دارد و توانایی آنها را در ارتباط با رویدادها محدود کند.
پرستون گفت: «در غیاب یک سیستم حافظه بالغ، بهترین کاری که یک کودک می تواند انجام دهد این است که رگه های حافظه دقیق و بدون همپوشانی بگذارد. از این ردیابیهای حافظه دقیق، کودکان میتوانند بعداً آنها را به ذهن بیاورند تا استنباطهایی در مورد ارتباطاتشان ترویج کنند.»
محققان از 87 آزمودنی 7 تا 30 ساله خواستند تا در اسکنر fMRI (تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی) به جفت تصویر نگاه کنند که با تشخیص تغییرات کوچک در جریان خون با تصاویری که مانند مراقبت های روزانه، فعالیت مغز را اندازه گیری می کند. در مثال بالا، فرصت هایی برای استنباط روابط بین اشیایی که با هم ظاهر نشده اند فراهم می کند.
محققان دریافتند که راهبردی که نوجوانان برای استنتاج استفاده میکنند با کودکان خردسال و بزرگسالان متفاوت است. به مثال والدین در مهدکودک بازگردیم، زمانی که یک نوجوان خاطره بزرگسال دوم را با کودک ذخیره میکند، نوجوان خاطره قبلی را که مربوط به اولی است سرکوب میکند. هر خاطره حتی بیشتر از کودکان کوچکتر متمایز می شود، و حتی کمتر استنباط خودکار در مورد نحوه ارتباط این دو بزرگسال وجود دارد.
پرستون میگوید: «نوجوانان ممکن است استراتژیهای یادگیری داشته باشند که بیشتر برای کشف جهان تنظیم شدهاند تا بهرهبرداری از آنچه قبلاً میدانند.
این درس و سایر درسهای این مطالعه میتواند راهبردهایی برای بهبود آموزش و یادگیری در سنین مختلف باشد.
پرستون گفت: «از دیدگاه بلوغ مغزی، افراد مختلف در مکانهای مختلف حضور خواهند داشت، و ما میتوانیم استراتژیهای یادگیری را طراحی کنیم که از ماشینهای عصبی در دست فرد استفاده کند، مهم نیست که 7 ساله باشد. یا 70 ساله.”
نویسندگان دیگر این مطالعه کاترین گوارینو از دانشگاه لویولا شیکاگو و هانا روم از دانشگاه UT آستین هستند.
این کار توسط مؤسسه ملی بهداشت و توسط بنیاد نوآوری کانادا پشتیبانی شد. پرستون دارای مدرک دکتری A. Wilson Nolle و Sir Raghunath P. Mahendroo در علوم اعصاب است.