“پزشک، خودت را شفا بده.”
این ضرب المثل حداقل 2000 سال است که استفاده می شود، اما امروز مربوط است و در مورد من صدق می کند.
من با فرسودگی شغلی دست به گریبان هستم و ماه ها طول کشید تا متوجه آن شدم.
ترکیبی از چند سال حجم کاری سنگین، تقاضاهای روزافزون، و فرصت های محدود برای استراحت و شارژ مجدد آثار خود را از بین برده است.
ظهور یک بیماری همه گیر جهانی به وضوح در همه این عوامل نقش داشته است. تلاش برای آماده سازی بیمارستان هایمان برای یک بیماری با عفونی و شدت بالا. امتیاز و درد مراقبت از بسیاری از کسانی که در سال 2020 مرگ آنها را تماشا کردم. اضطراب برخورد با امتناع کنندگان واکسن و موج پس از موج موارد کووید، و تقاضاهای جدید و اغلب طاقت فرسا از خودم و همکارانم.
آنها انرژی و همدلی من را محاصره کرده اند.
خواسته های بسیاری از ما در اورژانس و پرستاری باید دیده شود تا باور شود. منشأ آنها در یک سیستم بهداشتی نهفته است که بخشهای اورژانس را به عنوان نوشدارویی برای تمام کاستیهایش در نظر میگیرد: یک سیستم مراقبت از سالمندان فاجعهبار، یک سیستم تمرین عمومی که مراقبت از بیماران پیچیده را منع میکند، یک سیستم بهداشت روانی که بهطور تاسفباری کمبود منابع دارد، و سیستم تامین مالی سلامت فدرال/ایالتی که در آن تغییر هزینه و انگشت اشاره واقعیت است.
پزشکان اورژانس بیش از 20 سال است که درباره ازدحام بیش از حد بیمارستان ها صحبت می کنند و فرسودگی شغلی در میان بسیاری از همکاران پزشکی، پرستاری و همکاران من که برای مراقبت از مردم در بدترین لحظات زندگی خود بسیار تلاش کرده اند، چیز جدیدی نیست. اما ازدحام بیش از حد، تأخیرها و تأثیرات نامطلوب بر بیماران هرگز به اندازه اکنون عمیق نبوده است. جای تعجب نیست که روحیه در بین همکارانم ضربه بزرگی خورده است.
فرسودگی شغلی یک شبه برای من اتفاق نیفتاده است. در عوض، این یک فرسایش تدریجی مکانیسمهای مقابلهای معمول من بوده است، تا جایی که یافتن انرژی فیزیکی و ذهنی من بسیار سختتر شده است. تصمیمگیریها و رویههایی که معمولاً برای من ماهیت دوم هستند، اکنون به تلاش قابل توجهی نیاز دارند و بیش از آنچه باید باعث اضطراب میشوند. یافتن شادی نه تنها در کار من – که باید بسیار رضایت بخش باشد – بلکه در بیشتر فعالیت های زندگی روزمره من دشوار است. من نمیتوانم از دیدن مردم در کف اتاق انتظار و برانکاردهای آمبولانس بیتأثیر باشم، در حالی که میدانم میتوانم کمک کنم، اگر فضا و کارکنان برای انجام این کار داشتم.
من از داده هایی آگاه هستم که به وضوح نشان می دهد پزشکان مبتلا به فرسودگی شغلی آسیب دیده اند. ما کارایی کمتری داریم و احتمال اشتباهات ما بسیار بیشتر است. در نقش من، اشتباهات پتانسیل این را دارند که بسیار جدی باشند.
در حالی که بسیاری از همکاران از شنیدن وضعیت من متعجب شده اند – من ممکن است در پنهان کردن ناراحتی های شخصی خوب باشم – من به تأثیر فرسودگی شغلی بر افرادی که بیشتر دوستشان دارم پی برده ام. خانواده ی من. من اغلب تحریک پذیر، حواس پرت و ناتوان بوده ام و نمی توانم تمام وجودم را به روشی که آنها نیاز دارند و سزاوار آن هستند در اختیار آنها بگذارم. این احتمالاً محرکی است که من را بر آن داشت تا از مشاوره روانشناس، پزشک عمومی و همسر پزشک اورژانسم استفاده کنم. برای مقابله با فرسودگی من قبل از اینکه بیشتر بدتر شود.
به من توصیه شده است که به مدت سه ماه از کار بالینی خود مرخصی بگیرم. پذیرفتن آن سخت بوده است، اما من از همکارانم که حمایت و درک کردهاند و تلاش کردهاند تا احساس گناهی را که من از دورنمای عدم حضور برای کمک به خواستههای شدیدی که تجربه میکنیم، کم کنند، سپاسگزارم.
من تصمیم گرفته ام در مورد شرایطم به طور عمومی صحبت کنم، زیرا امیدوارم که به بسیاری از کارکنان مراقبت های بهداشتی اجازه دهد تا اولویت بیشتری به مراقبت از خود بدهند. از این نظر، آنها حرفه ای و اخلاقی هستند و تمام تلاش خود را می کنند تا در کار خود ایمن و مؤثر باشند و شغل خود را پایدار کنند.
من صحبت می کنم زیرا پایدارترین راه حل برای فرسودگی شغلی کارکنان مراقبت های بهداشتی، رسیدگی به مشکلات دلهره آور در سیستم بهداشتی استرالیا است که در وهله اول باعث آن می شود. ما در یک کمپین انتخاباتی فدرال هستیم و با این حال پیشنهادات رهبران سیاسی ما برای اصلاح و ارتقای نظام سلامت طفرهآمیز یا سطحی بوده است. امیدوارم در هفته های آینده تغییر کند.
همانطور که برای مدتی از خط مقدم عقب نشینی می کنم، مشتاقانه منتظر بقیه و بازتابی هستم که نیاز دارم. نمی دانم دوران دوری ام چگونه مرا تغییر می دهد، اما امیدوارم بتوانم به عنوان مردی عاقل تر، بهتر و قادر به مراقبت از خیلی ها برگردم. از جمله خودم.