من نه می خواهم به خود ببالم و نه چیز دیگری، اما همیشه خودم را در خواب نخبه می دانستم. من خوابیدن را بیشتر از هر چیزی دوست دارم. با این فرصت، برای حرکات کششی ماراتن میخوابم و میتوانم حتی در شدیدترین موقعیتها چرت بزنم. برای مثال، در یکی از گذرگاههای کشتی بسیار متلاطم که در مسیر بسیار ناهمواری به سمت جزایر سیلی قرار میگرفت، همسفر من تمام سه ساعت سواری را در حمام پرت کرد در حالی که من با خوشحالی روی یک صندلی پلاستیکی چرت میزدم.
متأسفانه متوجه شدم که بالاخره من نخبه خواب نیستم. به نظر می رسد من فقط تنبل هستم. یا احتمالاً یک داروی مخدر با عملکرد بالا. زیرا، همانطور که مشخص است، متخصصان مغز و اعصاب سالهاست روی «نخبهخوابان» واقعی مطالعه میکنند و آنها به عنوان تقریباً 3 درصد از جمعیت تعریف میشوند که از نظر بیولوژیکی برنامهریزی شدهاند که نسبت به بقیه به خواب کمتری نیاز داشته باشند. طبق مطالعهای که در ماه مارس منتشر شد، افراد نخبه در خواب دارای جهشهای ژنتیکی نادری هستند، به این معنی که میتوانند ساعتهای کمتری نسبت به انسانهای فانی ساده بدون خطر زوال شناختی بخوابند – بهطور هیجانانگیزی، آنها میتوانند کلید درمان آتی برای زوال عقل را داشته باشند.
ممکن است جهش استراتژیک در ژن های خود امکان پذیر نباشد، اما آیا می توانید خود را طوری آموزش دهید که به خواب کمتری نیاز داشته باشید؟ آیا راهی غیر زیستی برای رسیدن به وضعیت خواب نخبه وجود دارد؟ من یک سال گذشته را صرف پاسخ دادن به این سوال کردم. نه برای سرگرمی، باید اضافه کنم، بلکه به این دلیل که بچه دار شدن اشتیاق من به چرت زدن را به شدت مختل کرده است.
برای مدتی فکر می کردم که یک نوزاد جدید ممکن است به معنای یک نوزاد جدید باشد و من را بهبود بخشید. از آنجایی که نمیتوانید دکمه چرت زدن کودک را بزنید، تصور میکردم مجبور میشوم یکی از آن افرادی شوم که در سحر از رختخواب بیرون میپرند و آماده استفاده از روز هستند. با این حال، پس از یک سال مطالعه علمی سخت، متوجه شدم که نخبه بودن از من فرار می کند. به نظر می رسد فردی باشید که مجبور می شود صبح زود از خواب بیدار شود، با یک فرد صبحگاهی بسیار متفاوت است.