یک مطالعه جدید در دانشگاه کالیفرنیا سانفرانسیسکو نشان داد نوزادانی که مادرانشان در یک برنامه مبتنی بر تمرکز حواس در دوران بارداری شرکت کرده بودند، در 6 ماهگی پاسخ استرس سالم تری داشتند.
آماندا نورونا-ژو، دکترا، نویسنده اول این مطالعه گفت: این اولین مطالعه شناخته شده ای است که نشان می دهد مداخله اجتماعی قبل از تولد ممکن است نتایج سلامتی را در فرزندان بهبود بخشد، همانطور که توسط پاسخ های سیستم عصبی خودمختار اندازه گیری می شود. پزشکی روان تنی.
دکتر Noroña-Zhou، روانشناس بالینی وابسته به مرکز بهداشت و جامعه UCSF، گفت: «واقعاً به خوبی ثابت شده است که استرس مادر در بارداری خطر مشکلات سلامتی را در کودکان افزایش می دهد. اما ما درک خوبی از چگونگی این فرآیند و مکانیسمهای بیولوژیکی زیربنایی آن، یا اینکه آیا میتوانیم اثرات استرس را بر پیامدهای منفی سلامتی مهار کنیم، نداشتیم.
محققان 135 زوج مادر-شیرخوار را از پیشینه های کم درآمد، نژادی و قومیتی که استرس بالایی را در زندگی خود تجربه می کردند، مورد مطالعه قرار دادند. نوزادانی که مادرانشان تحت یک برنامه مبتنی بر ذهن آگاهی هشت هفته ای قرار گرفتند، نسبت به کسانی که این برنامه را انجام ندادند، بهبود قلبی عروقی سریع تری از تعاملات استرس زا و همچنین رفتارهای خودآرام بخش تری داشتند.
نیکی بوش، دکترای دکتر، دانشیار روانپزشکی و اطفال در مؤسسه علوم اعصاب UCSF Weill و نویسنده ارشد این مطالعه گفت که توانایی “بازگشت” از استرس با نتایج بهتر سلامتی در آینده مرتبط است.
بوش گفت: «تحقیقات کمی در مورد اینکه چه کاری میتوانیم در مسیر مثبت انجام دهیم، انجام شده است؛ بیشتر در مورد نشان دادن اثرات منفی استرس دوران بارداری بوده است. “این مرز بعدی است — مداخلات برای مادران که تأثیرات مثبتی بر مادر و نوزاد دارد.”
بهبودی سریع از یک رویداد استرس زا
این مطالعه در سال 2019 دنبال میشود که نشان میدهد همان مداخله ذهنآگاهی باعث کاهش استرس و افسردگی در مادران و همچنین بهبود تحمل گلوکز و سطح فعالیت بدنی آنها میشود.
برای برانگیختن پاسخ استرس نوزادان، مادران با «پارادایم هنوز چهره» آموزش دیدند، که به موجب آن مادران به مدت دو دقیقه با فرزندان خود بازی کردند، سپس به مدت دو دقیقه حالت چهره کاملاً خنثی داشتند و درخواست توجه نوزادان را نادیده گرفتند. آنها چرخه بازی-نادیده را تکرار کردند و با دو دقیقه بازی به پایان رسیدند.
محققان با استفاده از الکترودها، اندازهگیریهایی را از فعالیت سیستم عصبی خودمختار نوزادان – پاسخهای جنگ یا گریز و استراحت و هضم – در طول تمرین جمعآوری کردند. ناظران آموزش دیده که از وضعیت درمان بی اطلاع بودند، پاسخ های رفتاری نوزادان را نیز رمزگذاری کردند.
پاسخ جنگ یا گریز نوزادانی که مادرانشان تحت برنامه تمرکز حواس قرار گرفته بودند، زمانی که توسط مادرانشان نادیده گرفته می شدند، شدیدتر بود و همچنین پس از از بین رفتن عامل استرس زا سریعتر از نوزادان گروه کنترل فروکش کرد. نوزادان گروه درمانی رفتارهای خودآرامبخش تری داشتند، مانند مکیدن شست و نگاه کردن به دستانشان نیز.
بوش گفت: “یک واکنش قوی و بهبودی سریع سالم است، زیرا ما میخواهیم بدنمان برای عمل در زمانی که چیزی اشتباه است آماده باشد، سپس به راحتی به حالت عادی بازگردد.” نوزادانی که مادرانشان این مداخله را دریافت نکردند، پاسخ تاخیری بیشتری داشتند.
پشتیبانی از رویکرد دو نسلی
بوش گفت که این تیم به طور عمدی مادرانی را برای تحقیقات خود انتخاب کردند که به دلیل شرایط زندگی، از جمله فشار مالی و چالش های سلامت، سطح بالایی از استرس داشتند تا اطمینان حاصل شود که این مداخله برای کسانی که ممکن است بیشترین سود را از آن ببرند، کارآمد باشد.
بوش گفت: «امیدواریم این نوع دادهها بتواند سیاستگذاران و مدافعان را جرأت دهد تا بگویند، هی، این یک مداخله ارزان قیمت و مبتنی بر گروه بود که افسردگی و استرس مادران را کاهش داد و در عین حال ممکن است رفاه درازمدت نوزادان را بهبود بخشد». .
چنین برنامه های “دو نسلی” که همزمان مراقبان و کودکان را مورد توجه قرار می دهند در کالیفرنیا محبوبیت بیشتری پیدا می کنند. بودجه ایالتی سال گذشته 800 میلیون دلار به ایجاد مزیت مراقبت دوتایی برای بیماران Medi-Cal اختصاص داد که به مراقبان و نوزادان اجازه می دهد تا برای نیازهای سلامت رفتاری با هم درمان شوند. برنامه های بازدید از خانه، که در آن مادران باردار و تازه وارد از متخصصان دوران کودکی که راهنمایی های والدین را ارائه می دهند، بازدید می کنند، برای افزایش پیشنهادی 50 میلیون دلاری در بودجه ایالتی 2022-23 می باشد.
بوش گفت: «بارداری فرصتی باورنکردنی برای مادران و نوزادان است. ما به عنوان یک جامعه می توانیم پول زیادی را پس انداز کنیم و در عین حال کار درست را برای نسل بعدی انجام دهیم.»
نویسندگان: علاوه بر دکتر. نورونا-ژو و بوش، نویسندگان مشترک UCSF، مایکل کوچیا، MS، الیسا اپل، دکترا، و نانسی ای. آدلر، از دپارتمان روانپزشکی و علوم رفتاری، و همچنین کارن جونز-میسون، JD، PhD هستند. همه به مرکز سلامت و جامعه و مؤسسه علوم اعصاب ویل وابسته هستند. Abbey Alkon، PhD، UCSF Department of Health Care Nursing، همچنین یکی از نویسندگان است. نویسندگان و وابستگی های اضافی را می توان در مقاله یافت.
منابع مالی: این مطالعه توسط موسسه ملی قلب، ریه و خون تحت شماره های جایزه U01 HL097973 و R01 HL116511، برنامه محققین سلامت و جامعه رابرت وود جانسون، صندوق خانواده لیزا و جان پریتزکر، مرکز ملی پیشرفت علوم ترجمه-موسسات ملی پشتیبانی شده است. بهداشت (UCSF-CTSI UL1 TR000004)، بنیاد خانواده تاوبر، و بنیاد خانواده لیزا استون پریتزکر.