تیاو مشاهدات انتقادی در مورد شورش محافظهکاران این هفته نه از سوی یک سیاستمدار و نه کارشناس پیشرو، بلکه از یک پسر سابق پشتیبان است که تقریباً 30 سال پیش با یک کودتا روبرو شد. جاناتان هیل در زمانی که نخست وزیر وقت در مورد معاهده ماستریخت مذاکره می کرد، به عنوان منشی سیاسی جان میجر خدمت می کرد و از حملات مستمر و تضعیف کننده “حرامزاده ها” روی میز پشتی خود متحمل می شد. یک حزب حاکم که پس از یک دهه قدرت از پا افتاده بود، اعضای آن فقط به جنگ های چمن و غوطه ور شدن خود در رسوایی های تلخ فکر می کردند. این دوره زمانی پایین در سیاست بریتانیا بود که نقطه اوج آن زمانی بود که میجر با رای عدم اعتماد مواجه شد. با این حال لرد هیل فکر می کند که وضعیت بوریس جانسون حتی خطرناک تر است – به یک دلیل حیاتی.
او میگوید در اوایل دهه 90، «این حس وجود نداشت که همه مؤسسات ما در حال فروپاشی هستند، وایت هال در حال فروپاشی است و شماره 10 کار نمیکند». شبیه چیه؟ بگذارید فقط سه داستان از چند روز گذشته را انتخاب کنم – مواردی که ممکن است در میان غوغاهای وست مینستر از دست داده باشید، که در حال حاضر حول محور شلاق زدن به احیای فاجعه بار طرح حق خرید است. از آنجایی که دستیاران جانسون امیدوار بودند که این هفته سلامت باشد، بیایید آن را موضوع اصلی خود قرار دهیم.
روز دوشنبه، یک نظرسنجی عظیم از کارکنان پرستاری نشان داد که از هر 10 نفر، 8 نفر گزارش دادند که آخرین شیفت آنها پرستاران کافی برای مراقبت ایمن و موثر از بیماران نداشتند. به عبارت دیگر، سطح کارکنان در NHS امروزی آنقدر پایین است که بیماران را در معرض خطر قرار می دهد. در آخر هفته، افراد بیمار و مجروح در بیمارستان های بزرگ دوون بیش از 15 ساعت منتظر بودند تا در A&E ویزیت شوند.
و – همانطور که هاو ادواردز هنوز هم می گوید – در نهایت: مدیر پرستاری خدمات آمبولانس وست میدلندز اعتراف می کند که بیماران “هر روز” به دلیل تاخیرها می میرند و پیش بینی می کند که کل خدمات او ظرف دو ماه از بین می رود. مارک دوچرتی می گوید: «حدود 17 آگوست روزی است که فکر می کنم همه چیز شکست خواهد خورد. “آن تاریخ زمانی است که یک سوم منابع ما [will be] با تأخیر از دست دادیم، و این بدان معناست که ما نمیتوانیم پاسخ دهیم… این یک لحظه شبیه یک لحظه تایتانیک خواهد بود. این یک ریاضی خواهد بود [certainty] که این چیز در حال غرق شدن است و تا آن زمان بسیار فراتر از نقطه اوج خواهد بود.»
ممکن است بپرسید که چرا ما بیشتر در مورد این تحولات بزرگ نشنیده ایم و من موافق هستم. با این حال، برای لحظه ای چشمه سبز بهترین مفسران رسانه ای ما را نگیرید. از یک سو، منطقه ای متشکل از تقریباً 6 میلیون بریتانیایی با از دست دادن آمبولانس های خود مواجه است. از طرف دیگر، آیا جرمی هانت خوشمزه به نظر نمی رسد؟
میتونستم ادامه بدم بنزین به زودی به 2 پوند در هر لیتر می رسد. بخشهایی از زیرساختهای حملونقل ما در اعماق هرج و مرج غرق شدهاند که هیچ نشانهای از پایان به زودی نشان نمیدهد. با پایان یافتن مدارس در تابستان، به طرز شرم آور بدیهی است که بچه های خانواده های کمتر مرفه هرگز منابع ضروری برای رسیدن به آموزش هایی را که در طول همه گیری از دست داده اند به دست نمی آورند. و هنگامی که انتخابات برگزار می شود، شعبه های رای گیری درست در کنار بانک های مواد غذایی باز می شوند.
همانطور که لرد هیل می گوید، آنچه این علائم بحران حاد را به یک فروپاشی مزمن ملی تبدیل می کند، پوسیدگی نهادهای سیاسی ما است. فروپاشی آنها آنقدر عمیق است که دیگر نمی توانند به درستی با مشکلات روبرو شوند، چه رسد به اینکه با آنها مقابله کنند.
شماره 10 که هنوز از افشاگری مشروبات الکلی در قرنطینه سرگردان است، تنها بر روی نجات سگ بزرگ متمرکز شده است. وزرای کابینه جرأت نمیکنند که کل منطقه را متوقف کنند.
بخشهای عظیمی از مطبوعات اعتبار آنها را با سالها اعلام اینکه بوریس جانسون یک رهبر «عملگرا و مسئول» بود، در حالی که جرمی کوربین «آشوب اقتصادی» را نوشته بود، از بین برد.
خزانه داری و بانک انگلستان یک دهه و نیم پس از سقوط بانکی را سپری کرده اند تا به مردم اطمینان دهند که همه چیز تحت کنترل است – که سیاست های آنها و تسهیل کمی 900 میلیارد پوندی باعث بهبود حسادت جهان ثروتمند خواهد شد، حتی در حالی که نتیجه واقعی، اقتصادی است که سرسختانه در دنده دوم گیر کرده و فشار تاریخی بر استانداردهای زندگی کارگران است. OECD پیشبینی میکند که در سال آینده، بریتانیا در میان اقتصادهای بدترین عملکرد در کل G20 قرار خواهد گرفت – پس از کشور منفور ولادیمیر پوتین، دومین کشور است.
بزرگترین فرسودگی در قلمرو اندیشه های سیاسی نهفته است. تخصص بینظیر تیم بوریس جانسون در پیگیری جنگهای فرهنگی، اکنون که یک بحران اقتصادی وجود دارد و از ایدهها دور شده است، فایدهای ندارد. فقط به خس خس این هفته دولت برای مقابله با بحران مسکن نگاه کنید: کپی کردن فروش آتش مارگارت تاچر از خانه های شهرداری و تعمیم این اصل به اموال متعلق به انجمن های مسکن و موسسات خیریه. این خود سیاستی است که جورج آزبورن پنج سال پیش پیش از آن که آن را به ته بشکه برگرداند، آن را به هم زد.
اما این حزب مدرن محافظهکار در سراسر جهان است: هر زمان که میخواهد اشتباهات تاچریسم را اصلاح کند، راهحل آن باز هم تاچریسم بیشتر است – فقط این بار با انفجار بوریس که اعتقاد ایدئولوژیک باید باشد. اکنون به آنها گوش دهید: کاهش مالیات! تراز کردن! خصوصی سازی ها! با این تفاوت که حتی چشمکزنترین محافظهکاران نیز میتوانند بوی تند سیاستهایی را ببینند که سالها پیش گندیده بودند.
چیزی بسیار بزرگتر از سرنوشت جانسون یا حزب بدبخت او اکنون در خطر است، چیزی که تنها هر چند دهه یک بار اتفاق می افتد. درست در مقابل چشمان ما، کل یک نظم سیاسی در حال مرگ است. درست همانطور که جنگ جهانی دوم منجر به کلمنت آتلی شد و در دهه 1970 تاچر به وجود آمد، بریتانیا پس از سقوط و پس از همه گیری، برگزیت نیز در نقطهای تاریخی قرار دارد.
فیل تین لاین، مستندساز بیبیسی، در کتاب آیندهاش، مرگ اجماع، چگونگی ایجاد یک توافق سیاسی جدید را در آن دو بحران دنبال میکند. او استدلال میکند که هر بار، خودیها میتوانستند از هرج و مرج استفاده کنند و از آن روایتی قانعکننده و گسترده برای تغییرات بنیادی بسازند. در سال 1940، روزنامهنگار وقت، مایکل فوت و دوستانش، نام مستعار کاتو را برگزیدند و مردان مجرم را نوشتند، بحثی که تحقیر دانکرک را با بدبختی رکود همراه کرد و، همانطور که تینلاین مینویسد، «مماشاتکنندگان در پارلمان را به دوستان خود در شهر”. نتیجه هیجان انگیز بود و 12 اثر در چهار هفته فروخت. و کارهای مشابه بسیاری به دنبال داشت، که هر کدام یک پتک را به یک ارتدکسی که برای سرنگونی رسیده بود می برد.
اینکه امروز چه تعداد از چنین افرادی آماده انجام کاری مشابه هستند، یک سوال بزرگ است. شاید بزرگترین دستاورد تاچر این بود که به بریتانیاییها گفت که «هیچ جایگزینی وجود ندارد»، در حالی که برای تحقق این موضوع بیشترین تلاش را کرد – پر کردن بیبیسی، تحقیر حزب کارگر و درهم شکستن اتحادیهها. بانوی آهنین به عنوان یک بولدوزر غول پیکر در برابر هر مخالف قدرتمندی عمل کرد و امروز منظره SW1 بی ثمر باقی مانده است.
در مناطق داخلی این کشور اینطور نیست. چند سال پیش، در حین گزارش برای این مقاله در مورد گزینه های سیاسی و اقتصادی که در کشوری که به دلیل ریاضت اقتصادی به وجود آمده بود، به مردمی برخورد کردم که می توانستند ببینند چگونه سیستم آنها، خانواده ها و خانه هایشان را شکست می دهد – و حق با آنها بود. آنها می توانند نقشه های قدرت خود را بخوانند. آنها می توانند ببینند که کجا قرار دارد. آنچه اکنون آنها نیاز دارند این است که اهرم های آن را در دست بگیرند.