الگوهای جالبی از فعالیت مغز در طول تمرینات تجزیه و تحلیل موسیقی پدیدار می شود —


محققان ژاپنی از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی برای مطالعه مغز دانش‌آموزان دبیرستانی در طول یک کار متمرکز بر مشاهده موسیقی استفاده کردند. آنها دریافتند که دانش آموزانی که از سنین پایین برای نواختن موسیقی آموزش دیده اند، انواع خاصی از فعالیت های مغزی را قوی تر از دانش آموزان دیگر نشان می دهند. محققان همچنین برای اولین بار پیوند خاصی بین پردازش موسیقی و نواحی از مغز مرتبط با پردازش زبان مشاهده کردند.

پروفسور Kuniyoshi L. Sakai از دانشکده تحصیلات تکمیلی هنر و علوم در دانشگاه توکیو، مانند بسیاری از همکارانش، موسیقیدانی مشتاق است. اگرچه ساکای در 25 سال گذشته زبان انسان را از طریق دریچه علوم اعصاب مطالعه کرده است، اما جای تعجب نیست که او تأثیر موسیقی بر مغز را نیز مطالعه کند. ساکای و تیمش با الهام از شیوه‌ای از آموزش موسیقی معروف به روش سوزوکی، که مبتنی بر ایده‌های فراگیری زبان طبیعی است، می‌خواستند جنبه‌های عصبی رایج موسیقی و زبان را کشف کنند.

ساکائی گفت: «در زمینه علوم اعصاب، به خوبی ثابت شده است که مناطقی از مغز وجود دارد که به طور خاص با زبان سروکار دارند، و حتی مناطق تخصصی که با بخش‌های مختلف پردازش زبان مانند گرامر یا نحو مطابقت دارند. “ما تعجب کردیم که آیا آموزش به روش سوزوکی ممکن است منجر به فعالیت در چنین زمینه‌هایی شود، نه در هنگام استفاده از زبان، بلکه هنگام درگیر شدن با موسیقی. مطالعه ما نشان می‌دهد که این واقعاً درست است.”

این تیم برای تحقیقات خود، 98 دانش‌آموز دبیرستانی ژاپنی را که در سه گروه طبقه‌بندی شده بودند، انتخاب کردند: گروه S (سوزوکی) از سنین پایین با روش سوزوکی آموزش دیدند، گروه E (اوایل) از سنین جوانی از نظر موسیقی آموزش دیدند، اما نه در سوزوکی. روش، و گروه L (مرحله اواخر) یا در سنین بالاتر آموزش موسیقی دیده بودند، اما نه در روش سوزوکی، یا اصلاً آموزش موسیقی ندیدند. مغز همه دانش‌آموزان توسط تصویربرداری تشدید مغناطیسی کاربردی (fMRI) اسکن شد که مدل‌های سه بعدی پویا از فعالیت مغز آنها تولید می‌کرد. در این مدت به آنها یک تمرین موسیقایی داده شد تا خطاهای موجود در یک قطعه موسیقی که برای آنها پخش می شود شناسایی شود. قطعات موسیقایی پخش شده در یکی از چهار حالت موسیقایی: زیر و بم، تمپو، استرس و بیان خطا داشتند.

در طول تمرینات، گروه های S و E فعالیت کلی مغز بیشتری نسبت به گروه L نشان دادند، به خصوص در شرایط زمین و مفصل. علاوه بر این، گروه های S و E بسته به نوع خطای مورد آزمایش در مناطق بسیار خاص فعالیت نشان دادند. جالب اینجاست که گروه S الگوهای منحصربه‌فردی از فعال‌سازی را عمدتاً در نواحی سمت راست مغز، مرتبط با احساسات و ملودی، در طول شرایط تمپو نشان داد که از ایده‌های پشتیبان روش سوزوکی پشتیبانی می‌کرد.

یکی از مشاهدات قابل توجه این بود که بدون در نظر گرفتن تجربه موسیقی، مرکز دستور زبان بسیار خاص در سمت چپ مغز در طی شرایط مفصلی فعال می شد. این ارتباط بین موسیقی و زبان ممکن است توضیح دهد که چرا همه می توانند از موسیقی لذت ببرند، حتی اگر خودشان اهل موسیقی نباشند. ساکای. “سایر محققان، شاید آنهایی که ویژگی‌های عصبی متخصصان هنری را مطالعه می‌کنند، ممکن است بتوانند بر اساس آنچه ما در اینجا یافته‌ایم استناد کنند. در مورد خودمان، ما می‌خواهیم با طراحی آزمایش‌های بدیع برای مزاحمت بیشتر در رابطه بین موسیقی و زبان عمیق‌تر کاوش کنیم. جزئیات دست نیافتنی.”

منبع داستان:

مواد ارائه شده توسط دانشگاه توکیو. توجه: محتوا ممکن است برای سبک و طول ویرایش شود.