[ad_1]

بارداری، زایمان و مادر شدن جدید قرار است دوران شادی در زندگی یک زن باشد، اما همه چیز همیشه آنطور که برنامه ریزی شده پیش نمی رود.

در طول یک تحقیق در مورد سلامت مادر، CBC با نزدیک به 70 زن مصاحبه کرد که یا نزدیک به مردن بودند یا در طول بارداری یا در ماه های بلافاصله پس از آن دچار آسیب های طولانی مدت شدند.

بسیاری گفتند که به طور غریزی احساس می‌کنند که چیزی اشتباه است، اما ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی به آنها گفته‌اند که چیزی که تجربه می‌کنند بخشی طبیعی از بارداری است. گاهی اوقات آنها به دنبال درمان نمی رفتند زیرا می ترسیدند علائم آنها نادیده گرفته شود.

پنج زن تصمیم گرفتند داستان های خود را به اشتراک بگذارند به این امید که سایر مادران باردار را تشویق کنند که اگر فکر می کنند چیزی اشتباه است، قویاً از خودشان دفاع کنند.

گوش کن | دست و پنجه نرم کردن با مرگ مادر در کانادا:

جاری19:35دست و پنجه نرم کردن با مرگ مادر در کانادا

کارشناسان بهداشت مادران می گویند که بسیاری از مرگ و میرهای مربوط به بارداری در کانادا قابل پیشگیری هستند، اما چیزی که لازم است یک سیستم قابل اعتماد برای جمع آوری و به اشتراک گذاری اطلاعات در مورد مرگ و میر مادران و تماس های نزدیک است. مت گالووی با تارا کارمن، خبرنگار ارشد واحد تحقیقات ملی CBC، در مورد تحقیقات CBC در مورد این مشکل صحبت می کند.

Contant فرانسه – تیمینز، اونت.

نه روز پس از به دنیا آمدن سومین فرزندش، فرانس کانتانت در حالی که در سینه‌اش درد می‌کرد، نشسته بود.

او با تشریح چیزی که شبیه پریدن فیل روی سینه اش بود، گفت: “شوهرم دید که تمام بالاتنه ام قرمز شده است، انگار که یک غلتک صورتی دارد و من را نقاشی کرده است.”

همان موقع متوجه شدم اتفاق بدی در حال رخ دادن است.» وقتی دست هایش بی حس شد، کنتانت شوهرش را صدا زد تا بچه را بگیرد.

او به یاد آورد که به او گفت: “من نمی توانم بازوهایم را احساس کنم.” “احتمالاً او را رها خواهم کرد.”

France Contant در مدت شش هفته در حالی که تحت درمان برای یک بیماری قلبی نادر است که می تواند توسط هورمون های بارداری ایجاد شود به سه بیمارستان رفت. (ارسال شده توسط France Contant)

Contant می گوید که کارکنان بخش اورژانس در بیمارستان تیمینز برای دیدن یک جوان 29 ساله سالم با علائم حمله قلبی “مجبور” شدند.

پزشک به طور اتفاقی Contant را با نوزادش دید و متوجه شد که او همچنین سطح آنزیم قلب بالایی دارد. کنتانت گفت: «این مثل یک کلید چراغ بود.

دکتر با نوع نادری از حمله قلبی ناشی از هورمون‌های پس از زایمان به نام دیسکسیون خودبخودی عروق کرونر یا SCAD آشنا بود.

Contant یک سواری وحشتناک چهار ساعته آمبولانس را از طریق طوفان برفی به بیمارستان Subury برای دیدن یک متخصص قلب تحمل کرد. چند روز بعد، پزشکان او را به موسسه قلب اوتاوا فرستادند. در آنجا، او دچار حمله قلبی دوم شد و تحت عمل جراحی بای پس قرار گرفت.

در آن روزها، می دانید، مردم از دنیا رفتند و متأسفانه … انتظار می رفت. اما در این روزگار، فکر می‌کنم باید بهتر عمل کنیم.– فرانسه Contant

Contant گفت: “به من گفته شده که قلب من سیاه بود و وقتی آنها بای پس را انجام دادند، قلب من قرمز روشن شد.”

معمولاً این اتفاق نمی‌افتد. معمولاً سیاهی به این معنی است که عضله مرده است و به طور کلی باز نمی‌گردد. اما در مورد من… قلب من خیلی خوب عمل کرده است.»

Contant از طریق به اشتراک گذاشتن تجربیات خود با دوستان و خانواده زنانی که به دلیل عوارض مختلف بارداری فوت کرده اند ملاقات کرده است، چیزی که به گفته او به او آموخته است که چقدر برای زنان مهم است که از خود دفاع کنند.

Contant گفت: مرگ و میر ناشی از عوارض بارداری “بیشتر از آنچه تصور می کنید اتفاق می افتد.” “در آن روزها، می دانید، مردم فوت کردند و متأسفانه … یک جور انتظار می رفت. اما در این روزگار، فکر می کنم ما باید بهتر عمل کنیم.”

استفانی گیرلینکس – ووداستاک، استان.

استفانی گیرلینکس تقریباً از تولد پسرش دومینیک جان سالم به در نبرد. او به سندرم HELLP، نوع شدید اختلال فشار خون پره اکلامپسی مبتلا بود. (ارسال شده توسط Stephanie Geerlinks)

این اولین بارداری استفانی گیرلینکس بود، بنابراین او مطمئن نبود که چه چیزی را انتظار دارد. اما وقتی از نیمه راه گذشت، فشار خونش بالا بود. صورتش آنقدر متورم بود که لب هایش مدام ترک می خورد و انگشتانش آنقدر متورم شده بودند که نمی توانست دستش را ببندد.

“من می گفتم، “فکر می کنم این طبیعی نیست.” اما تو چی کار می کنی؟” Geerlinks به CBC گفت. “من قبلا با دفتر OB خود صحبت کردم.”

پزشکان Geerlinks را تحت نظر گرفتند، او را از کار گرفتند و به او دارو دادند تا فشار خون او پایین بیاید، اما همچنان سرسختانه بالا بود.

یک شب در حدود 29 هفتگی، او درد شدید شکم داشت که تا حد سوء هاضمه به آن رسید. اما صبح روز بعد وقتی ادرارش قهوه ای شد نگران شد و به بیمارستان در وودستاک رفت.

در آنجا به او گفته شد که سندرم HELLP دارد، یک نوع شدید اختلال فشار خون پره اکلامپسی، که کبد او را تحت تاثیر قرار داده بود. آنها گفتند که او باید هر چه زودتر بچه را به دنیا بیاورد و او را به بیمارستانی در جنوب انتاریو فرستاد.

سندرم HELLP به طور چشمگیری سطح پلاکت ها را کاهش می دهد، که لخته شدن را دشوار می کند و احتمال خونریزی داخلی زن در دوران بارداری یا زایمان را افزایش می دهد.

پلاکت های Geerlinks به طور خطرناکی پایین بود، بنابراین پزشکان به امید زایمان طبیعی زایمان را القا کردند. اما هر بار که Geerlinks دچار انقباض می شد، ضربان قلب کودک غیرقابل تشخیص می شد. سزارین اورژانسی تنها گزینه شد.

گیرلینکس در حالی که پزشکان را تماشا می‌کرد که آماده می‌شوند او را زیر پا بگذارند، به یاد می‌آورد که دعا می‌کرد تا زنده بماند.

“این یک بار بود که فکر کردم، “نمی دانم قرار است از خواب بیدار شوم.” “

گیرلینکس و پسرش دومینیک جان سالم به در بردند.

کشورهای دیگر نشان داده اند که می توانند پیشرفت کنند. ما باید بازی خود را افزایش دهیم… تا مادران را از دست ندهیم و این همه نوزاد را از دست ندهیم.– استفانی گیرلینکز

دو سال بعد، Geerlinks دوباره باردار شد و برای بار دوم به پره اکلامپسی مبتلا شد.

او همچنین یک پارگی بی صدا داشت، جایی که جفت از رحم جدا می شود و جریان مواد مغذی به نوزاد را مختل می کند و باعث خونریزی شدید می شود. او گفت هیچ نشانه ای وجود نداشت تا اینکه خیلی دیر شده بود.

گیرلینک نوزاد مرده خود به نام ایو را در 31 هفتگی به دنیا آورد.

به اشتراک گذاشتن داستان او دردناک است، اما Geerlinks می‌خواهد در مورد آنچه که از سر گذرانده است صحبت کند تا زنان دیگر بدانند چه چیزی را تماشا کنند.

او گفت: “کشورهای دیگر نشان داده اند که می توانند پیشرفت کنند.” ما باید واقعاً بازی خود را تقویت کنیم و بهتر از مادران مراقبت کنیم تا مادران را از دست ندهیم و این همه نوزاد را از دست ندهیم.”

نیکی بیکس – الورا، اونت.

نیکی بیکس زمانی که پسرش، میچل، چهار ماهه بود، نزدیک بود بر اثر حمله قلبی بمیرد. (ارسال شده توسط نیکی بیکس)

در ابتدا، نیکی بیکس فکر کرد که احساس سنگینی و گاز در سینه‌اش به این دلیل است که برای شام گوشت گاو می‌خورد، کاری که به ندرت انجام می‌دهد. اما زمانی که او روی زمین حمام افتاد، نامزدش، براندون کارتر، با 911 تماس گرفت.

امدادگران آمدند و به سرعت متوجه شدند که بیکس دچار حمله قلبی شده است.

روی برانکارد پشت آمبولانس، بیکس مطمئن شد که کارتر پمپ سینه اش را بسته است، زیرا او هنوز از پسر چهار ماهه آنها، میچل، که در طبقه بالا خواب بود، پرستاری می کرد.

اما پس از آن او از حال رفت و کارتر تنها در انتهای مسیر در حالی که آمبولانس در حال حرکت بود، تنها ماند.

او گفت: “در آن لحظه… واقعاً صدا زد، از این نظر که این فقط نیکی نیست که بیهوش می شود. این به معنای واقعی کلمه در حال مرگ نیکی است.”

قلب بیکس در پشت آمبولانس متوقف شد و امدادگران مجبور شدند او را سه بار در مسیر بیمارستان احیا کنند.

من مطمئن هستم که مادران بدبختی هستند که به دلیل SCAD فوت می کنند، اما زمانی که به بیمارستان می رسند متاسفانه مدت هاست که از بین رفته اند.– نیکی بیکس

او از نوع نادری از حمله قلبی به نام تشریح عروق کرونر خود به خود یا SCAD رنج برده بود که با هورمون‌های پس از زایمان مرتبط است.

بیکس برای ترمیم شریان تحت عمل جراحی قرار گرفت و بهبودی کامل پیدا کرد، اما او به خوبی از اینکه چقدر خوش شانس است که زنده مانده است آگاه است.

“اگر براندون در خانه نبود چه؟” او پرسید.

“من مطمئن هستم که مادران بدبختی وجود دارند که به دلیل SCAD از دنیا می روند، اما زمانی که به بیمارستان می رسند متاسفانه مدت هاست که از بین رفته اند.”

مارینا سیمبا – هالیفاکس، NS

مارینا سیمبا در حین زایمان آسیب شدیدی به کف لگن خود وارد کرد. او می گوید فکر داشتن یک بچه دیگر وحشتناک است. (ارسال شده توسط مارینا سیمبا)

مارینا سیمبا یک پرستار است، بنابراین در اولین بارداری خود نگران خستگی شدید و تپش قلب شد.

با این حال، او از اینکه به هفته 39 رسیده بود، سپاسگزار بود و در آن مرحله به او القا شد.

بعد از اینکه زایمانش پیشرفت نکرد، او می گوید که چندین بار سزارین کرده است. پزشکان توصیه کردند از آن جلوگیری شود.

او به یاد می آورد: «سپس شنیدم که گفتند، بیایید فورسپس را امتحان کنیم. انگار در یک فیلم بودم و هیچکس به من نگفت چه اتفاقی دارد می افتد.»

بچه ابیگیل با وزن مناسب به دنیا آمد، اما سیمبا خوب نبود. دکتر به او گفت که باید بیایند بسته بندی را بررسی کنند. او گفت: «من گیج شدم. “چه بسته بندی؟”

شنیدم که می‌گفتند، بیا فورسپس را امتحان کنیم. انگار در یک فیلم بودم و کسی به من نگفت چه اتفاقی دارد می افتد.– مارینا سیمبا

سیمبا بدون اینکه بداند در حین زایمان خون زیادی از دست داده بود و پزشکان مجبور شدند از گاز برای بسته بندی دهانه رحم و کانال زایمان او برای کنترل خونریزی استفاده کنند.

او هفته بعد را در بیمارستان گذراند و نیاز به تزریق خون و آهن داشت.

هفته‌ها بعد، او هنوز درد داشت و نمی‌توانست مثانه یا روده‌هایش را کنترل کند، بنابراین به یک متخصص زنان و زایمان مراجعه کرد.

او گفت: «به من گفته شد که باید کاتتریزاسیون خود را انجام دهم. “دکتر طوری رفتار کرد که از زمانی که من یک پرستار بودم، نباید مشکل بزرگی باشد. اما چطور ممکن است اینطور نباشد؟ من قبلاً هرگز این کار را با خودم انجام نداده بودم. این بسیار آسیب زا بود.”

دو سال از تولد دخترش می گذرد و سیمبا به دلیل بی اختیاری ادرار مجبور به ناتوانی طولانی مدت شده است. او از آن زمان تغییر شغل داده است و همچنان به متخصصان مراجعه می کند.

“مثل این است که دو توپ گلف همیشه در واژن شما بنشینند. این همه چیز را تحت تاثیر قرار می دهد.”

سیمبا هرگز فکر نمی‌کرد که پس از یک نوزاد، ساختن خانواده‌اش را متوقف کند، اما فکر تولد دیگری وحشتناک است.

“در این مرحله، همه چیز در زندگی من تغییر کرده است. نمی دانم چه خواهیم کرد.”

کلسی موریس – Carleton Place، Ont.

کلسی موریس با دخترش زایمان زودرس کرد. او متعجب است که اگر زودتر به متخصص زنان و زایمان مراجعه می کرد، می شد از این امر جلوگیری کرد. (ارسال شده توسط کلسی موریس)

کلسی موریس وقتی فهمید اولین نوزادش را در ژوئن 2021 باردار است هیجان زده بود، اما بچه دار شدن در طول همه گیری او را نگران کرد.

او به سی‌بی‌سی گفت: «این به نوعی منزوی‌کننده و ترسناک بود. من نمی‌خواستم فوراً به کسی بگویم زیرا عصبی بودم که مشکلی پیش نمی‌آید زیرا عدم اطمینان زیادی وجود داشت.»

موریس مرتباً به پزشک خانواده‌اش می‌دید و برای سونوگرافی فرستاده می‌شد، اما او هرگز با یک متخصص زنان و زایمان ملاقات نداشت.

در هفته 26 او شروع به کمردرد کرد و نمی توانست بخوابد، بنابراین مادرش از او خواست که به بیمارستان برود.

موریس به یاد آورد: “فکر کردم که بیش از حد واکنش نشان می دهم، زیرا این اولین بارداری من است، اما به هر حال تصمیم گرفتم بروم.”

دکتر یک معاینه فیزیکی انجام داد که نشان داد موریس دو سانتی متر گشاد شده بود و در حال زایمان زودرس بود. او به بیمارستانی در اتاوا منتقل شد و تحت عمل سزارین اورژانسی قرار گرفت.

مدام می‌پرسیدم که آیا این چیزی است که من ایجاد کرده‌ام یا انجام داده‌ام. هیچ‌کس هیچ‌وقت برای آن پاسخ یا دلیلی به من نداد. به من گفته شد، “این اتفاق می افتد.”– کلسی موریس

بیبی سیج با وزن دو پوند به دنیا آمد و 11 هفته را در NICU گذراند.

موریس گفت: “من مدام می‌پرسیدم که آیا این چیزی است که من انجام داده‌ام یا انجام داده‌ام. هیچ‌کس هیچ‌وقت برای آن پاسخ یا دلیلی به من نداد. “به من گفته شد، “این اتفاق می افتد.” ”

او سرانجام متوجه شد که خون او در رحم با خون نوزاد مخلوط شده است و ممکن است باعث انقباضات اولیه شده باشد.

اما موریس می گوید که هنوز سوالاتی دارد.

“من تعجب می کنم که اگر توسط یک متخصص زنان و زایمان و نه فقط پزشک خانواده ام مراقبت می شد، آیا این موضوع زودتر تشخیص داده می شد. آیا آنها می توانستند این را در سونوگرافی ببینند؟”

[ad_2]